ایلیاایلیا، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 12 روز سن داره

نبــــــــــــــــض زندگـــــیــمان

30

4شنبه 17 دی ایلیاروبردیم برای چک کردن بخیه ها و ....... ساعت5:30 رفتیم بیمارستان مفید 10 شب اومدیم خونه خسته شدیم 3تاییمون از بس شلوووووووووغ بود اوف دکتر گفت خوبه 1پماد داد بزنم سر شومبولش تنگی مجرا نگیره. بقیه نخای بخیه هم گفت هر روز بذارمش تو لگن اب باهاش بازی کنم باز شه من که دلم نمیادباهاش ور برم حس میکنم دردناکه چسبیده به گوشت اما هر روز میذارمش تو لگن اب تا خودش کنده بشه اخر شبش هم بردمش حموم چون 1 هفته بود حموم نکرده بودبچم .همچین اومد شیر خورد بیهوش شد که نگوووووو ایناهاش هم رنگو روش باز شد هم خستگیش در رفت  هم خوب خوابید امروزم (5شنبه) گذاشتمش واسه مامانم و باباباشرفتیم من لباس بخرم برای مهمونی خونه خاله...
19 دی 1393

29

بالاخره 11دی اومد و ما رفتیم ایلیا رو ختنه کردیم اوووووووووووف چه روزی بود برامون . پر ازاسترس و دلشوره و ترس برای من .شب قبل ختنه ایلیا تا 6صبح بیدار بود و ایضا منم بیدارم بودن باهاش دیگه خوابیدم تا 8:30 بیدار شدم حاضر شدیم و بابایی رفت ماشین دوستش رو گرفت تا بیاد تو هم اماده کردم. تو بغلم کل مسیر که خواب بودی هیچ تا قبل از عمل خواب بودی یعتی تا 12 چقدر شلوغ بود ......... بین اون همه نی نی فقط تو ختنه میشدی بقیه عمل فتق داشتن .حال مادراشون رو میفهمیدم که با چشمای اشکی بچه ها رو تحویل میدادن و منتظر میشدن تا بیارنشون بیرون. بالاخره نوبت ما شد.بیهوشی بهت ندادنو فقط بی حسی داشتیو به صورت سنتی ختنه شدی. لختت کردم وفقط 1 مای بی بی...
15 دی 1393

28

1بار اپکردم که همش پرید کلی هم عکس داشت خلاصه بگم که ایلیا 6مهر ساعت23:45 دقیقه با عمل سزارین به دنیا اومد بخاطر 15 دقیقه شد6مهر بجای 7 مهر وزنش 2540 بود قد 48 6روزگی نافش افتاد .... پسر کوچولوم زردی داشت  که بالاخره خودش کم کم رفت پایین .... یک ماهگیش وزنش 3600بودقد53 6اذر واکسن 2ماهگیش رو زدکه خیلی اذیت شد  و اذیت کرد.... قد58 بود و وزنش 5 کیلوتو بهداشت اما امروز که باباباش بردیمش بیمارستان  مفیدختنه ش کنیم وزن کردن4500 بودحالا نمیدونم بهداشت اشتباه کرده بود یا اینجا.بایدبازم ببرمش بهداشت ختنه ش هم افتاد 5 شنبه 11 دی .از حالانگرانم و استرس دارم. جوجه کوچولوم خیلی شیرین شده این روزا  .... برام ...
7 دی 1393
1